این مست های بی سر و پا را جواب کن
امشب شب من است مرا انتخاب کن
مهمان من تمامی این ها وپای من
قلیان وچای مشتریان را حساب کن
تمثال شاعرانه ی درویش را بکن
عکس مرا به سینه ی دیوار قاب کن
هی قهوه چی!ستاره به قلیان من بریز
جای ذغال روشنش از افتاب کن
انگور های تازه ی عشقی که داشتم
در خمره های کهنه بخوابان شراب کن
از خون اهوان بده ظرفی ک تشنه ام
ماهیچه ی فرشته برایم کباب کن
از نشئه خلسهای بده از سکر جرعه ای
افیون و می بیار بساز و خراب کن
دستم تهی است هرچه برایم گذاشتی
با خنده های مشتریانت حساب کن
مهدی فرجی
تو بی ملاحظه مستی خدای را دستی
ک من پیمبر آیات سرخ انگورم
شرنگ شعر و شرابت مدااااااااام
پیوسته شاد و پر از عشق و شور باشی و بمانی
دوستت دارم پریشان شانه می خواهی چکار
دام بگذاری اسیرم دانه می خواهی چکار
داداشی