بوسه...
مجال...
چه بی رحمانه بی انتظار است
و نفس ها
چه بی شوق
پاک بوسه ای است
که آدمی را به هم
می بازد...
" بوریا "
+ نوشته شده در دوشنبه سیزدهم آبان ۱۳۹۲ ساعت 10:11 توسط بوریا
|
چه بی رحمانه بی انتظار است
و نفس ها
چه بی شوق
پاک بوسه ای است
که آدمی را به هم
می بازد...
" بوریا "
از خستگی ها
خسته ام....
آیا کسی مانده تا صدایم را
برایش نجوا کنم؟!
هرچند سکوت دهانم را پر کرده است!
و تنهایی حرف تازه ای نیست.
لحظاتی بود
که در خواب گذراندم.
" بتهوون "
تمام تو....
من بوده است ؟!
" بوریا "
اگر از من گذر کنی...
که دیگر شعری بگویم
من...
نیستم.
تا گوش به گوش برسد....
!
آواره ای قرین من
آزاده ای مثال من
در پاکت افروخته ای
سیگار....
" بوریا "