امپراتوری سیاه و سفید
نمایی از هتل دلمون پالاس دبی و تصاویری از این هتل در شهر دبی


برچسب‌ها: دبی هتل
ادامه مطلب
+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و نهم شهریور ۱۳۹۴ساعت 13:33  توسط ستاره  | 

تور ۲۸ روزه  کروز آمریکا ویژه نوروز ۹۵

۱۸ شب اقامت در ۶ شهر بزرگ آمریکا +۹ شب در کروز مجلل

نیویورک – واشنگتن- لاس وگاس- لوس انجلس – هوایی- سانفراسیسکو
قیمت تور و پکیج های تور آمریکا برای نوروز ۹۵ به زودی در این صفحه قرار میگیرد .

 San-Francisco


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و نهم شهریور ۱۳۹۴ساعت 13:25  توسط ستاره  | 

جاي تامل نيست

قاصدکها آمده اند

و تو در سرود خلسه و خاکستر

ناپيدا شده اي

و من به معراج نيلوفرانه تو مي انديشم

و به انتظار شب بوها

که در بهاري زرد

به شکوفه نشست

+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و چهارم بهمن ۱۳۹۲ساعت 9:4  توسط ستاره  | 

پیش از اینها فکر می‌کردم خدا...خانه‌ای دارد میان ابرها

مثل قصر پادشاه قصه‌ها...خشتی از الماس و خشتی از طلا

پایه‌های برجش از عاج و بلور...بر سر تختی نشسته با غرور

ماه ، برق کوچکی از تاج او...هر ستاره، پولکی از تاج او

اطلس پیراهن او، آسمان...نقش روی دامن او، کهکشان


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و چهارم بهمن ۱۳۹۲ساعت 9:3  توسط ستاره  | 

عبور از قلمرو ممنوع
شب های پائیز
که برگ های معلق
در ماهتاب
شنا می کردند
من آسمان را
به تماشا می نشستم
دلم می خواست چندان عدد یاد بگیرم
تا همه ستاره ها را
شماره کنم
امروز دریافته ام
که نباید چیزهایی را شماره کرد
که هرگز یکی شان
از آن من
نبوده است
گویا سرنوشت مرا
در دورترین ستاره ها معلوم کرده اند
+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و هفتم شهریور ۱۳۹۲ساعت 9:52  توسط ستاره  | 

عاشقت باشم می‌میرم
یا عاشقت نباشم؟

 

نمی‌دانم کجا می‌بری مرا
همراهت می‌آیم
تا آخر راه
و هیچ نمی‌پرسم  از تو
هرگز.

عاشقم باشی می‌میرم
یا عاشقم نباشی؟

 

این که عاشقی نیست
این ‌که شاعری نیست
واژه‌ها تهی شده‌اند
بانوی من!
به حساب من نگذار
و نگذار بی تو تباه شوم!

 

با تو عاشقی کنم
یا زندگی؟

در بوی نارنجی پیرهنت
تاب می‌خورم
بی‌تاب می‌شوم
و  دنبال دست‌هات می‌گردم
در جیب‌هام
می‌ترسم گمت کرده باشم در خیابان
به پشت سر وا می‌گردم
و از تنهایی خودم وحشت می‌کنم.

 

بی تو زندگی کنم
یا بمیرم؟

 

نمی‌دانم تا کی دوستم داری
هرجا که باشد
باشد
هرجا تمام شد
اسمش را می‌گذارم
آخر خط من.
باشد؟

 

بی تو زندگی کنم
یا بگردم؟

 

همین که باشی
همین که نگاهت ‌کنم
مست می‌شوم
خودم را می‌آویزم به شانه‌ی تو.

 

با تو بمیرم

یا بخندم؟

 

 

امشب اسبت را می‌دزدم
رام می‌شوم آرام
مبهوت عاشقی کردنت .

 

با تو
اول کجاست؟
با تو
آخر کجاست؟

 

از نداشتنت می‌ترسم
از دلتنگیت
از تباهی خودم
همه‌اش می‌ترسم
وقتی نیستی تباه شوم.

 

بی تو
اول و آخر کجاست؟

 

واژه ها را نفرین می­کنم

و آه می کشم

در آیینه­ی مه­آلود

پر از تو می­شوم

بی چتر.

 

من
بی تو
یعنی چی؟

 

غمگین که باشی
فرو می‌ریزم
مثل اشک.
نه مثل دیوار شهر
که هر کس چیزی بر آن
به یادگار نوشته است.

 

تو بیش‌تر منی
یا من تو؟

 

در آغوشت
ورد می‌خوانم زیر لب
و خدا را صدا می‌زنم.
آنقدر صدا می‌زنم که بگویی:
جان دلم!

دلم گرفته فرهاد...

اینروزا دنیا خیلی غبار داره!دلم شونه هاتو میخواد

یادته وقتی نوازشم میکردی؟یادته وقتی بهم میگفتی صبور باش ؟

اخه چقد صبوری؟

+ نوشته شده در  دوشنبه هجدهم شهریور ۱۳۹۲ساعت 16:27  توسط ستاره  | 

به دنبال ایجاد صفحه‌ای به نام دکتر محمود واعظی در فیس بوک و یا سایر شبکه‌های اجتماعی، روابط عمومی وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات با صدور اطلاعیه‌ای ایجاد این صفحه را غیر واقعی خواند.

در این اطلاعیه آمده است: صفحه ایجاد شده در فیس بوک که اقدام به درج اخبار مربوط به دکتر واعظی وزیر  ارتباطات و فناوری اطلاعات کرده است هیچگونه وابستگی به دکتر واعظی و وزارتخانه ارتباطات و فناوری اطلاعات ندارد و از نظر این وزارتخانه غیر قانونی است.

براساس این اطلاعیه، در صورت ایجاد صفحه‌ای در فیس بوک به نام دکتر واعظی وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات، روابط عمومی وزارتخانه اعلام عمومی خواهد کرد تا رسانه ها و دیگر اقشار مردم بتوانند از آن استفاده کنند.

+ نوشته شده در  دوشنبه هجدهم شهریور ۱۳۹۲ساعت 16:15  توسط ستاره  | 

بعضی حرفارو نمیشه گفت....

 باید خورد...

ولی بعضی حرفا رو نه میشه گفت...

 نه میشه خورد...

میمونه سرِ دل!

میشه دل تنگ! میشه بغض! میشه سکوت!

میشه همون وقتی که خودتم نمیدونی چه مرگته!!

 

غمــهایــی کـه

چـشمــها را


خیـس نمیـــکنند،


بـه “استـخـــوان” رسیـــده اند …!

+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و پنجم تیر ۱۳۹۲ساعت 18:35  توسط ستاره  | 

معرفی استاد نقاش اسماعیل آشتیانی
اسماعیل آشتیانی فرزند شیخ‎ مرتضی آشتیانی در سال ۱۳۱۰ هجری‌قمری (حدود سال ۱۲۷۱ شمسی) در یک خانوادة روحانی متولد شد، وی آموزش علمی خود را در مدارس حوزوی و دارالفنون به انجام رساند. استعداد و دلبستگی به هنر نقاشی، از کودکی در وی آشکار گردید ولی چون او از یک خاندان روحانی‎ بود، اشتغال به نقاشی و پیوستن به جرگة هنرمندان، نوعی سنت‎شکنی به شمار می‎آمد. اسماعیل؛ سرانجام علی‌رغم مخالفت‌های بسیار، به عالم هنر پیوست.
اسماعیل آشتیانی در ابتدا، با استفاده از تصاویر شاهنامة فردوسی و نسخه‎برداری از آنها، آثاری تقلیدی خلق‎کرد ولی از این نوع فعالیت‌ها راضی نبود و در جستجوی هدفی والاتر بود. سرانجام آشتیانی، هدف خود را در مدرسة صنایع مستظرفه (مدرسه کمال‎الملک) یافت و در این مدرسه از اساتید نقاشی نظیر مصوّرالممالک ذوالفقاری، حاج میرزا ‎آقا نقاش‎باشی و شیخ‎المشایخ و نهایتاً استاد کمال‎الملک بهره‌مند شد.

+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و پنجم تیر ۱۳۹۲ساعت 18:32  توسط ستاره  | 

همه می خواهند جای تو را بگیرند بی آنکه بدانند تو هم دیگر جایی نداری …
.
.
.
گاﻫﯽ ﺷﺎﯾﺪ ﻻﺯﻡ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﺑﺒﺮﯾﻢ

ﯾﺎﺩ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻧﺒﻮﺩﻧﺸﺎن ﺑﻮﺩﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ !
.
.
.
پایان سریال دروغ هایت بود آخرین لبخندت

و چه ساده بودم من که تا تیتراژ پایانی به پای تو نشستم …
.
.
.
گفتی : “منو فراموش کن”
اما بپرس “ارزش به یاد موندنو داری ؟؟؟”
.
.
.
تلفنت بوق اشغال میزند ، گوشی را بد گذاشته ای یا دلت را ؟
.

.
.
حرف زدن با تو از عشق
انگار که آب دادن به گلهای پلاستیکی است …
.
.
.
به بعضی رابطه ها باید “زمان” داد …
ادامه بعضی رابطه ها را نباید ” امان” داد !
.
.
.
بعضی ها هستن وقتی به ما میرسن با کلی اعتماد به نفس میگن “من با بقیه فرق دارم و مثل همه نیستم” ، بعد معلوم میشه تنها فرقشون اینه که از بقیه خیلی بدترن !!!
.
.
.
علت سقوط ناگهانی من از چشم هایت را فقط باید در جعبه سیاه دلت جستجو کرد …
.
.
.
تقصیر برگ ها نیست ، آدم ها همینند !
نفس می دهی ، لهت می کنند …
.
.
.
گفتم حتما خیری … استخاره ات نکردم !
.
.
.
لطفا مزاحم آدمی که مشغول فراموش کردن شماست نشوید …
.
.
.
هرچقدر هم که پای یه علف هرز آب و کود بریزی واست میوه نمیاره !
ببین وقتت رو با کی پر میکنی …
.
.
.
میگی این یکی با بقیه فرق داره ؟؟؟
اشتباه نکن ، این یکی فقط بازیگر بهتریه … !‌
.
.
.
وقتی دست فشردیم و قول دادیم …
فقط دست تو مردانه بود و قول من !
.
.
.
هیس !
بگذارید برود ؛ ماندن التماسی نیست …
.
.
.
سگها با یه دست نوازش تا آخر عمر وفادارِ آدم میمونن ولی بعضی آدم ها دنیایی محبت بهشون می کنی آخرشم دستت رو گاز می گیرن …
.
.
.

بی نمک ترین مکان جهان احتمالا “دست من” است !


.
+ نوشته شده در  جمعه سی و یکم خرداد ۱۳۹۲ساعت 14:48  توسط ستاره  |