شرنگ شعر و شراب

شاعرانه های دیروز و امروز

شرنگ شعر و شراب

شاعرانه های دیروز و امروز

روزگار تلخ

زمستانی سرد کلاغ غذا نداشت تا بچه هاشو سیر کنه

گوشت بدنشو می کند و به بچه هاش می داد تا سیر شوند

زمستان تمام شد کلاغ مرد اما بچه هاش زنده موندن و گفتند

خوب شد مرد خسته شدیم از این غذای تکراری....

این است روزگار تلخ ما...


نظرات 2 + ارسال نظر
shahrzad شنبه 3 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 06:11 ب.ظ http://shahrzad1979.blogfa.com

بودیم و کسی پاس نمیداشت که هستیم
باشد که نباشیم و بدانند که هستیم!

مرجان دوشنبه 19 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 02:43 ب.ظ http://modern2010.blogsky.com/

چه غمناک بودددددددد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد